بی تو میمیرم

حدس بزنید !!!!!!!!!!!

ایشالا اگه قسمت شد تا چند روز دیگه با یه خبر جدید میام ........... دوستای عزیز میتونید حدس بزنید اون خبر چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
28 آبان 1392

بچه ها ........

بچه ها ...                                                                                              وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود...
28 آبان 1392

همایش شیرخوارگان حسینی

به کعبه گفتم :تو از خاکی منم خاک،                               چرا باید دور تو بگردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟                                                                   ...
28 آبان 1392

سرنوشت اعتصاب بعضی از زنان ایرانی

سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه  كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن. زن فرانسوي گفت: به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه …  خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم! روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور . روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود . زن انگليسي گفت: من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد و كاملا تهيه ك...
28 آبان 1392

وای خدای من معجزه شد........

عزیزم الان که محرم شروع شده یاد یه خاطره افتادم که تقربیا مصادف شد با محرم  که نمیدونم اسمش رو تلخ بزارم یا شیرین ولی هر چی که بود به لطف خدا ختم به خیر شد وجریان از این قراره که وقتی دقیقا سه سالت بود مدام گیر دادم که باید بببریمت چشم پزشک که یه وقت خدایی نکرده مشکل بینایی نداشته باشی .جونم برات بگه اینجا یه دکتر هست به اسم اقای جمالی واسه این اسمش رو مینویسم که اگه کسی از ایلام این پست رو خوند نره پیش جناب دکتر معروف شهرمون که از پزشکی فقط اسمش رو یدک میشه، بگذریم .گفتم که تصمیم گرفتیم ببریم دکتر که ا ی کاش هرگز قدم از قدم برنمیداشتیم واون عصر لعنتی با دستای خودمون دردسر درست نمیکردیم به یه مکافاتی تونستم برات نوبت بگیرم و...
28 آبان 1392

قربون حواس جمع بودنت برم من

الان که پای لب تاب نشسته بودم ووب گردی میکردم تو هم پیشم نشستی و بایه تعجبی گفتی مامان چه جالب منم از این لباسا دارم چقدر سلیقشون مثل بابا بوده  ، قربون حواس جمع بودنت برم من که اینقدر خسته بودی متوجه نشدی وبلاگ خودته . ...
28 آبان 1392

هدیه روز دانش آموز

الان که این پست رو مینویسم از طرف مدرسه برای اولین بار رفتی راهپیمایی روز 13 آبان، اخه سالهای گذشته شما رو نمیبردن وتوهم همیشه از توی تراس با حسرت نگاشون میکردی .بابا امروز صبح  به مناسبت روز دانش آموز یه دست لباس ورزشی تیم ملی خودمون برات خریده  ،اونم هروقت  کم میاره ونمیدونه چی برات بخره میره لباس ورزشی میخره الان لباس اکثر باشگاهها ی اروپا رو داری ،مبارکت باشه عزیزم دست بابا هم درد نکنه که همیشه هر دوتامون رو غافلگیر میکنه امیدوارم بتونیم زحماتش رو جبران کنیم ،ایشالا که یه روزم روز دانشجو بهت تبریک بگیم پس حسابی درس بخون گل مامان .خدایا خودت کمک کن همه بچه ها توی زندگیشون موفق باشن وما مامانا وباباها بهشون افتخار بکنیم...
28 آبان 1392

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد .

امام سجاد (ع) : هر مومني که بگريد بر قتل حسين (ع) به نحوي که اشک بر چهره اش جاري شود ، خداوند او را جاودانه در خانه اي از خانه هاي بهشت جا مي دهد . محرم آمد و دلها غمین شد غم و عشق وبلا با هم اجین شد   حسین آماده بهر جانفشانی است دوباره فاطمه قلبش حزین شد . . .     گفتمش نقاش را نقشي بکش از زندگي , با قلم نقش حبابي بر لب دريا کشيد . گفتمش تصويري از ليلا و مجنون را بکش , عکس حيدر در کنار حضرت زهرا کشيد . گفتمش بر روي کاغذ عشق را تصوير کن , در بيابان بلا تصويري از سقا کشيد . گفتمش سختي و درد و آه گشته حاصلم , گريه کرد آهي کشيد و زينب کبري کشيد .      قيامت بي حسين غوغا ندارد"شفاعت بي ...
28 آبان 1392

ارزوی این روزهای گل پسری

هنوز نمیدونم چطور شد که اسمت رو برای کلاس حفظ قرآن نوشتی الان هم 2 جلسه هست که میری کلاس . 12 تا سوره حفظ بودی وخیلی تلاش میکنی که بیشتر حفظ کنی باباهم به خاطر این علاقه ات یه قران بهت هدیه داد توهم خیلی دوستش داری وهر جا میریم با خودت میاری ،جدیدا هم سعی میکنی بیشتر دائم الوضو باشی .قربون شکل ماهت برم که یکی از بزرگترین دغدغه هات شده حفظ کل قران .راستی یادم رفت بگم کلاسها توی مدرسه خودتون دایر شده و روزهای یکشنبه وسه شنبه کلاس داری از ساعت 2تا 4 .بابا روز اول تو رو رسوند مدرسه چون جلسه اول بود زودتر تعطیل کرده بودن وتوهم تنها برگشتی خونه وگفتی از این به بعدتصمیم گرفتی تنها بری وبیای ،که ما هم به ظاهر قبول کردیم ولی بابا دورا ...
28 آبان 1392